همه ما این موضوع را تا جائی بسط و گسترش می دهیم که قادر به نواختن گیتار باشیم یا اینکه هر مهارت را مثل راه رفتن، غذا خوردن، صحبت کردن و … انجام دهیم. منظورم اینست که نمی توانید در مورد تمام جزئیات فکر کنید در غیر این صورت ذهنتان از زیادی اطلاعات طغیان خواهد کرد.
بنابراین، ذهنتان خود به خود مسئولیت امور پایه ای و اساسی را به عهده می گیرد که اینکار باعث می شود تا ذهن خودآگاهتان به امور مهم فکر کند و بپردازد- تصمیماتی مثل اینکه چه کار می خواهید بکنید، نه اینکه پرداختن به جزئیات بی اهمیت در انجام هر کاری.
بنابراین، تمرین به دقیق انجام دادن کارها مربوط می شود، پس خواهید توانست آنها را با سرعت اجرا کنید. این موضوع درباره ایجاد عادتهای عصبی/ عضلانی دقیق است. هر چه بهتر این کار را انجام داده باشید، بیشتر می توانید بر روی این حلقه ارتباطی مستقیم که ” حافظه عضلانی” خوانده می شود تکیه کنید. این مسئله پایه و اساس سرعت است.
وقتی سریعتر می نوازیم در واقع سریعتر فکر نمی کنیم. درحقیقت داریم بر روی مهارتها و عادتهای ناخودآگاهمان که قبلا ً آنها را فرا گرفته ایم تکیه می کنیم. اکنون در مورد گروهی از نتها فکر می کنیم، وحتی یک فکر تنها باعث بوجود آمدن یک الگوی کامل یا یک توالی از الگوها می شود. می توانید بینید که دقیق و درست انجام دادن کارها امری بسیار مهم و تعین کننده است.
مثل این می ماند که آسمان خراش بزرگی را بنا می کنید. لیکها و الگوهای سریع مثل طبقه Penthouse هستند. این طبقه تمام توجهات را به خود جلب می کند، اما ساختمانتان چقدر ایمن و پابرجا خواهد بود اگر پی و اساس کارتان محکم نباشد؟Metal Lead Guitar جلد اول انتخاب شده. اول، یک توالی ” Sequence” نسبتا ً کوتاه از نتها را که می خواهید سرعتشان را بالا ببرید انتخاب کنید و سپس تمام جوانب دست راست و چپش را بیاموزید.Position ، شاید تکرار یک نت در یک الگو، شاید جابجایی بر روی یک سری دیگر از سیمها و غیره… خواهد بود. این تصمیمات را در حال ” پرواز” در زمانی که با بالاترین سرعت خود می نوازید اتخاذ کنید. این کار ذهنتان را مشغول نگاه خواهد داشت. Speed Mechanics for Lead Guitar،Art of Picking، Ultimate Guitar Techniques یا هر کتاب دیگر استفاده کنید.
گیتاریستهای زیادی را دیده ام که بر روی سرعت کار می کنند: آنها الگوئی را 5 بار سریع می نوازند، و تنها یک بار آن چیزی که می خواستند را ایجاد کرده و به وجود آورده اند. 4 بار از 5 مرتبه اشتباهات بوده است.
این روش بسیار ناکارآمد است. بله، شما می توانید انگشتانتان را به سرعت حرکت دهید اما کنترل و احاطه چندانی بر آنان ندارید. شما به سرعت و کنترل با هم نیاز دارید. پس کارها را ناقص انجام ندهید.
از به کار بستن یک سری چیزهای بی ارزش در شکل و هیأت اشتباهات خودداری کنید، در واقع فقط یک سری سر و صدا ایجاد نکنید. کارتان را به روش صحیح انجام داده و آسمان خراشتان را بر زمین سفت و محکم بنا کنید. سپس زمانی که تصمیم می گیرید یک الگو را کامل بنوازید، نگران این نخواهید بود که آیا درست از آب در خواهد آمد با نه. همیشه درست از آب در خواهد آمد و اشتباهات غیر ممکن خواهند شد و شما در ساختن موسیقی آزاد خواهید بود.
حالا می توانیم وارد جزئیات شویم. این دستورالعمل اولیه من برای تمرینات سرعت است که از کتاب
بعد: به آرامی و یکنواخت شروع کنید، به تدریج سرعت را تا جائی که براحتی و به دقت قادر به نواختنش هستید بالا ببرید. کمی سرعتتان را بالاتر ببرید. در حالیکه این کار را انجام می دهید، بر روی راحتی و روانی آن بوسیله ایجاد حرکات کوچکتر و راحت تر تمرکز کنید.( در اینجا گرایش به سمت کشیدگی و فشار است، هدف در این مرحله، در حالیکه سرعتتان را حفظ می کنید، کم کردن میزان استرس، فشار و کشیدگی است)
هر حرکت یا الگو را چند بار تکرار کنید: مثلا ً 4 بار: سپس به فرتهای بالاتر رفته و مجددا ً آنرا تمرین کنید. کارتان را به همین منوال در بالا و پائین دسته گیتار ادامه دهید و در طول دسته به عقب و جلو حرکت کنید.
به سراغ الگوی دیگری رفته، یا چیزهای دیگری را تمرین کنید، سپس در حالیکه سعی می کنید یک پله سریعتر بنوازید یا برای مدت بیشتری در حداکثر سرعت خود باقی بمانید، گهگاهی دوباره به الگوی اول بازگردید.
به هر حال، با این نگرش بعد از مدتی به وضعیتی ثابت و بلاتغیر می رسید. آیا داستان ایجاد راههای عصبی و ارجاع دادن کارها به ذهن ناهشیار خود را به خاطر می آورید؟ خوب، بعد از مدتی این الگوها بیشتر و بیشتر در ضمیر ناخودآگاهتان ثبت و ضبط می شوند و ضمیر خودآگاهتان را از فکر کردن به آنها فارغ تر می سازند. به تدریج کل تمرین ” بدون فکر و تأمل” خواهد شد و شما آنرا تماما ً از روی عادت خواهید نواخت. در این نقطه، این مسئله دیگر هیچ سودی برایتان نخواهد داشت و کاری برایتان نخواهد کرد.
لازم است که ذهنتان مشغول و درگیر باقی بماند. نگذارید که ذهنتان خالی و خاموش آنجا بیکار بنشیند. اگر منفعلانه و آرام و خاموش تمرین کنید، تعجب نکنید اگر خواستید سولویی را بداهه نوازی کنید و نتوانستید تصمیم بگیرید که کجا بروید. اگر تنبلی ذهنی را پرورش دهید، خلاقیتتان از بین خواهد رفت.
بنابراین، چطور است که همان الگوهای اولیه تمرینات سرعت را تکرار کنید، اما این بار به روش بداهه نوازی. این کار تصمیم گیری در مورد تعداد دفعات تکرار، زمان و مکان جابجایی ست
همچنین ذهنتان را در هنگام تمرینات تکراری سرعت مشغول نگاه دارید. یکی از راهکارها برای رعایت این مسئله بداهه نوازی تمرینات است.
در آخر بین این نوع از تمرین تکراری و دیگر راهکارها مثل یادگیری و نواختن آهنگها یا بداهه نوازی تعادل ایجاد کنید.
نظرات شما عزیزان:
|